راستی شماره شناسنامه و کد ملی شما چند است؟ هرکدام از ما اوراق هویت ایرانی داریم. شناسنامه و کارت ملی که نشان میدهند ایرانی هستیم. اما آیا اگر این اوراق نباشند، دیگر ایرانی نیستیم؟ اگر آنها را گم کنیم، میتوان المثنی گرفت.
ما و بسیاری از مردم ایران بزرگ قدیم که دیگر نام شهرشان در فهرست شهرهای جغرافیای امروز ایران نیست، 2 سند هویت ایرانی داریم؛ شاهنامه فردوسی و مثنوی مولوی. یکی شناسنامه وطن زمینی ماست و دیگری، شناسنامه وطن آسمانی ما. در یکی نوشته: «از ایرانم، از شهر آزادگان» و در آن یکی، نوشته: «مرغ باغ ملکوتم». این 2 شناسنامه ایرانی را همه دنیا میشناسند و جایی نیست که این اوراق بیاعتبار باشند. اما اگر آنها را گم کنیم، المثنیای وجود ندارد.
این روزها جشن هشتصدمین سال تولد مولانا جلالالدین محمد بلخی است و به همین خاطر، این هفته صفحه رازهای سرزمین من، صحنه سماع نام مولاناست.
بد نیست بدانید
از نظر زبان شناسی لهجه اشعار مولانا، همان فارسی دری تاجیکی امروز است که به فارسی میانه (پهلوی) خیلی نزدیک است و در آن زمان در خراسان بزرگ رواج داشته. اگر اشعار مولانا را به آن زبان بخوانید، خیلی روانتر و شیرینتر خواهد بود؛ چون فارسی شکر است.
آثار مولانا آخرین بخش مهم از میراث ادبی عرفان و تصوف ایران قبل از حمله مغول و هنگام این حمله را تشکیل میدهد.
یونسکو امسال - که هشتصدمین سال تولد مولاناست - را سال مولانا اعلام کرده اما ایران در فهرست برگزارکنندگان جهانی این مراسم قرار ندارد!
ترجمه آثار مولانا جزوپرفروشترین کتابها به زبان انگلیسی است؛ حتی بیشتر از برندگان جایزههای ادبی مشهور مثل نوبل و پولیتزر.
برای آشنایی با مولانا کتابهای «سر نی»، «بحر در کوزه» و «پلهپله تا ملاقات خدا» نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب و کتابهای «زندگی مولانا» و «شرح مثنوی شریف» نوشته استاد بدیعالزمان فروزانفر و گزیده غزلیات شمس نوشته دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را بخوانید.
ما به فلک میرویم
کل فی فلک یسبحون؛ همه عالم در گردش و تسبیح حق است. اگر عبارت «کل فی فَلَک» را از راست به چپ بخوانید یا از چپ به راست نتیجه یکی است. انگار خود این عبارت قرآنی هم در چرخش و تسبیح حق است. عارفان و صوفیان ایرانی سماع را رمزی از تسبیح حق میدانستند و در سماع میخواندند: هر نفس آواز عشق ...
قصههای سربریده
در عکس پرسش و پاسخ 2 نی نواز را میبینید؛ یکی در نقش شمس و دیگری به جای مولانا. یکی میگوید و دیگری پاسخ میدهد. در دفتر اول مثنوی، مولانا ما را به شنیدن نوای نی دعوت میکند. این بیتها - که به نی نامه مشهورند - را باید مثل شماره شناسنامه از بر باشیم. نی بریده از نیستان که در حال ناله و فغان است، در عرفان ایرانی رمزی است از جدایی جان آدمی از جان جهان و حقیقت حق.
سماع کودکانه
میگویند مولانا در کودکی، همراه پدرش به نیشابور و به دیدار شیخ فریدالدین عطار رفته و عطار یک جلد از کتاب اسرارنامهاش را به او هدیه داده و گفته: زود باشد که این کودک، آتشی در جان سوختگان جهان زند. عطار که در حمله مغول حاضر به ترک نیشابور نشد، به دست مغولان به شهادت رسید. هنوز خانوادههایی که از قدیم پدر در پدر در مجالس سماع شرکت میکردهاند، برای زندهماندن این رسم، کودکان را نیز با خود میبردند تا ببینند و بیاموزند.
بکشید یار مارا
شمس تبریزی مهمترین اتفاق زندگی مولوی است. آنقدر که دیوان اشعار او به دیوان شمس معروف است. در این تصویر که براساس کتاب مناقبالعارفین ترسیم شده، شمس در جمعی نشسته است که سلطانبها ولد و 20 نفر از یاران مولانا سراغ او میآیند. آنها حامل این شعر پرسوز و گداز برای شمس هستند: بروید ای حریفان بکشید یار ما را... .
هدهد جان بازگشت سوی سلیمان خویش
مقبرهای که در وسط عکس میبینید، مزار مولاناست؛ با پارچه زربفت پوشانده شده و دستار سبزی را هم روی سنگ مزار گذاشتهاند. میگویند وصیت کرده بوده جنازهاش را روی سنگ لحد بگذارند تا در قیامت زودتر از دیگرانی که در زیر لحد خفتهاند به ملاقات حق بشتابد.
چرا ملای روم شد؟
گنبد سبز مولانا یا قبهالخضرا درقونیه است. همسایه غربی ایران قدیم را که درمشرق امپراتوری روم بود، روم شرقی مینامیدند. هنوز نام شهر ارزروم در ترکیه امروزی از آن سنت باقی مانده. در زمان مولانا این سرزمینها در دست شاهان محلی ایرانی بود که نامشان را نیز از اسامی شاهنامه انتخاب میکردند و خیلی به دانشمندان ایرانی لطف داشتند. به همین دلیل، مولانا در قونیه - که حاکم آن سلطان کیقباد سلجوقی بود - ساکن شد و به ملای روم یا رومی (Rumi) مشهور شد.
درویش چرخنده
مجلس سماعی در قونیه؛ آن هم با نوای نی و ویولن. اروپاییان درویشان قونیه را با لقب whirling dervishes میشناسند؛ یعنی درویشهای چرخان. مردی که سمت راست عکس کتابی در دست دارد، قوال یا خواننده است که اشعار مولانا و دیگران را به آواز میخواند. پیر و مراد هم وسط مجلس نشسته. پس از مولانا، پسرش سلطان ولد آیین سماع مولوی و سنت او را در طرز لباس پوشیدن صوفیان زمان سلجوقی حفظ کرد.
قدیمیترین عکس منسوب به مولانا که در تکیه ینی قاپو در اسلامبول قرار دارد. لباسش همان است که درویشان قونیه امروزه به تن میکنند.
در این دکان زرکوبی
در گوشه سمت راست زیر گنبد کبود، میتوانید یک دکان زرکوبی یا همان زرگری را ببینید که صلاح الدین فریدون زرکوب- از پیران همصحبت مولانا- را در حال کوبیدن بر سندان کوچک زرکوبان در بازار قونیه نشان میدهد . مولانا با صدای پتک و چکش او مشغول سماع است و دست افشانی و پایکوبی. برخی کسانی که این صحنه را میبینند، انگشت به دهان ایستادهاند.
عین این داستان در تذکره الاولیای عطار برای ابوحفص حداد نیشابوری هم آمده که خودش آهنگر بوده و با شنیدن صدای پتک آهنگران در حالت سماع و بیخودی دستش را در کوره آهنگری کرده و هیچ نفهمیده که چه میکند. ساز، جای خود را به ابزار داده و خانقاه جای خود را به بازار. تذکرهالاولیا را عطار در شرح حال و زندگی عارفان ایرانی نوشته است.
بیا بریم به مزار
اینجا مزار شریف است. مرکز استان بلخ در افغانستان (ایران باستان شرقی) و زادگاه مولانا. مردم محلی معتقدند، بنایی را که میبینید، مرقد شاه مردان حضرت علی (ع) است. بهاء ولد، پدر مولانا از علمای بلخ بوده و بهخاطر حمله مغول، با خانواده اش مجبور به هجرت از خراسان به غرب ایران قدیم، قونیه شده. به همین خاطر، به مولانا ملامحمد بلخی هم میگویند. او دوران کودکیاش را در اینجا گذراند.
شناسنامه مولانا
نام: محمد
نام خانوادگی: بلخی
لقب: جلال الدین، مولوی، مولانا، خداوندگار قونیه، رومی4
نام پدر: سلطان العلما بهاء ولد محمد بن حسین خطیبی
نام پدر بزرگ: حسین بن احمد خطیبی
نام مادر: مؤمنه خاتون سرخسی
نام مراد: شمس تبریز ی
تاریخ تولد: 6 ربیعالاول 604 هجری قمری
محل تولد: بلخ (ایران قدیم)
تاریخ رحلت: 5 جمادیالثانی 672 هجری قمری
محل رحلت: قونیه (ایران قدیم)
زبان: فارسی دری
ملیت: ایرانی
نام همسر: گوهر خاتون؛ دختر خواجه شرفالدین سمرقندی
نام فرزندان: بهاءالدین سلطان ولد، علاءالدین و ...
نام مرید و همصحبت: حسامالدین حسن بن محمد اُرموی چَلَبی
پیر صحبت: صلاحالدین فریدون زرکوب
آثار: فیه مافیه، دیوان کبیر (دیوان شمس تبریزی)، مثنوی معنوی، مکاتیب (مکتوبات = نامهها)، مجالس سبعه (سخنرانی های هفتگانه)